مهدیسمهدیس، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 8 روز سن داره

خاطرات مهدیسم

اولین مسافرت دختر گلم

1392/2/2 16:23
نویسنده : مامان نسرین
1,095 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عشق مامان الان که دارم این مطلب رو مینویسم کنارم هستی و داری انگشت کوچولوت رو میخوری و نق میزنی . دختر عزیزم روز پنجشنبه 92/1/22 اولین مسافرتت رو با هم رفتیم شما از روز سه شنبه که مامانی کار داشت و داشتم وسایل سفرمون رو آماده میکردم اصلا تو روز نخوابیدی و روز بعد هم نخوابیدی و تا حرکت کنیم هم از خواب خبری نبود و من مهدیس به بغل کارهام رو کردم و عصر پنجشنبه ساعت 5 حرکت کردیم و شما هم تا سوار ماشین شدی خوابیدی و تا صبح جمعه خواب بودی و من به زور بیدارت میکردم و شما با کلی غر شیر میخوردی و دوباره میخوابیدی اولین جایی که رفتیم یکی از روستاهای بسیار زیبا در استان گیلان به نام (گیلوا) بود که ویلای دوست بابا عمو فرهاد بود و شب رو اونجا موندیم و صبح رفتیم چابکسر وسوییتمون رو تحویل گرفتیم بعد رفتیم نهار و بعد به اصرار محدثه رفتیم کنار ساحل و محدثه کلی بازی کرد و بهش خوش گذشت از اونجا هم رفتیم جواهرده که جای بسیار زیبایی بود . روز شنبه هم رفتیم رامسر سوار تله کابین شدیم و شما کل مسیر رو بیدار بودی و بیرون رو نگاه میکردی بالای جنگل خوابت برد ولی تو مسیر برگشت هم تو کابین بیدار بودی و بیرون رو تماشا میکردی و کلی با هم خندیدیم و دوباره رفتیم دریا به اصرار شدید محدثه و صدالبته جیغ و گریه های بنفشش و تا عصر بودیم و اون کلی شن بازی و آب بازی کرد و از سرما داشت میلرزید ولی از رو نمیرفت که ما برگشتیم سوییت و دوباره دو روز بعد دریا بودیم و از جاهای دیگه خبری نبود و برگشتیم تهران که شما طول راه رو فقط گریه کردی و مامان و بابا رو کلافه کردی فقط نیم ساعت خوابیدی که ما از فرصت به دست اومده سوء استفاده کردیم و تو گچسر آشی خوردیم که به عمرم آش به این خوشمزگی نخورده بودم  و ادامه مسیر تا خونه دوباره گریه های شما شروع شد. مسافرت خیلی خوبی بود و بهمون خیلی خوش گذشت.

 

حیاط ویلای گیلوا

تله کابین رامسر

محدثه مهدیس جون کنار دریا

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

ارشیدا خانم
2 اردیبهشت 92 23:56
سلام خانمی
وااااااای که منو یاد کلاه وقیافه ی آرشیدا انداختی
عزیزم ماشاله چقد بزرگتر شدی خاله
بووووووووووووووووس


سلام خاله جون
مرسی خاله آرشیدا جون رو ببوس
مامان جون سیلوانا
3 اردیبهشت 92 10:25
همیشه به سفر و خوشی

چه عکسهای قشنگی
خسته نباشی مامان نسرین می فهمم چقدر سخته بچه داری اونم 2تا این همه بوس برای مادر و دختراش

مرسی عزیزم
کار شما هم واقعا سخته خدا قوت
نیلوفر/مامانه روژینا
4 اردیبهشت 92 22:18
اخی چقدر عکسهای کنار دریا قشنگن. ماشالله به مهدیس جونی که کم کم داره خانوم میشه . امیدوارم که همیشه بهتون خوش بگذره و شاد باشید.
مامان جون سیلوانا
5 اردیبهشت 92 21:07
ما در خدمتتون هستیم تشریف بیارید
ولی من براتون گذاشتم خصوصیتونو چک کنید.


دیدم خواهر جون مرسی جیگرو ببوس