مهدیس و آرایشگاه مامان نسرین
نازگل مامان دیروز به تاریخ 92/03/31 برای اولین بار موهای خوشگلت رو کوتاه و مرتب کردم خیلی چهرت تغییر کرد و نازتر شدی و از دیروز تا حالا فندق صدات میکنیم آخه صورتت خیلی بامزه شده کلی شکلات ریختیم جلوت تا سرگرم بشی محدثه هم برات شکلک در آورد و بابا هم عکاسی میکرد و منم موهات رو کوتاه کردم در آخر هم بیقراری میکردی و بابایی بغلت کرد و من ادامه کارم رو انجام دادم و بعد یه حموم حسابی کردمت کمی خوابیدی و رفتیم خونه عزیز اونجا هم عمه ها و زنموها گفتن خوشگل شدی ولی متوجه نشدن موهات رو کوتاه کردی فقط مهدی پسر عمو فهمید و شب هم مهمون داشتیم و شما لطف خیلی زیــــــــــادی به مامان کردی و 2 ساعت خوابیدی و من کلی به کارهام رسیدم .پست بعدی مربوط به تولد بابا علی که دوباره میام برات مینویسم وکلی عکس میذارم. فردا شب تولد حضرت مهدی پارسال این موقع تو دلم بودی و مامان استراحت مطلق بود مدام خونه بودم و عصر دلم گرفته بود دکتر پله و بیرون رو برام ممنوع کرده بود چون فشارم خیلی بالا میرفت باباعلی گفت پاشو آروم حرکت کن بریم بیرون و رفتیم میدون خودمون 62 داشتند شیرینی پخش میکردن برداشتم خوردم و نیت کردم اگر سالم و سلامت دنیا بیای سال دیگه این موقع شیرینی پخش کنم و امروز سجده شکر به جا میارم که مثل گل تو خونمون هستی فردا حتما شیرینی میگیریم برات . عاشقتم
مهدیس جون قبل از کوتاه کردن موهاش
مهدیس در حال کوتاهی موهاش
مهدیس جون بعد از مرتب کردن موهاش و آماده حمام
و حالا بعد از حمام و خواب بسیار طولانی یک ربعه