5 ماهگی مهدیسم
سلام گل مامان
خوشحالم که 5 ماه از زندگیت میگذره امیدوارم سالیان سال زنده باشی و من شاهد رشد و شکوفاییت باشم . تو این دو هفته خیلی پیشرفت داشتی مثلا چند روز پیش رو زمین دراز کشیده بودی قندون با کمی فاصله پیشت بود غلت زدی و انگشتهای خوشگلت رو زدی و قندون افتاد و یک قند ازش افتاد زودی برداشتیش و گذاشتی تو دهنت و من با کلی مشقت از دهنت درآوردمش . الان 3 روزه که دارم بهت حریره بادوم میدم و خیلی دوسش داری و بازهم میخوای . بغل هر کسی که باشی تا چشمت به من میفته دستهات رو باز میکنی تا بیای بغل من که این کارت کمی موجبات حسودی پدر گرامی شده ! دیگه خیلی راحت تر جابجا میشی و دمر میفتی بعد تلاش میکنی رو دستهات بلند میشی و ما تشویقت میکنیم و تو کلی ذوق میکنی الان به زور فراوان خوابوندمت تا این پست رو برات بذارم ماشاالله خیلی شیطنت داری از بیرون رفتن خیلی خوشت میاد وقتی میبینی داریم آماده میشیم بریم کلی گریه میکنی تا زودتر بریم وقتی من روسریم رو سرم میکنم تا بغلت کنم بریم کلی ذوق میکنی و دست و پا میزنی انگار همون مهدیس دو دقیقه پیش نیستی که گریه میکرد.عاشق کاراتم