با کلی تاخیر دوباره اومدیم
سلام دختر گلم خوبی امیدوارم چند سال دیگه وقتی این نوشته ها رو میخونی کلی به کارایی که میکردی بخندی و بدونی که چه بلاهایی سر مامان میاوردی
ببخش مامان رو که بعد از مدتها الان دارم برات مینویسم البته تقصیر خودته وقتی من میشینم پای کامپیوتر انقدر گریه میکنی و سرت رو میکوبی به میز که بغلت کنم بعد هم هی میزنی روی کیبورد و با انگشت تایپ میکنی از نظر خودت وای که چه دیدنی و خنده دار میشی تو اون لحظه چند بار هم تو این مدت برات نوشتم ولی تو دو بار کامپیوتر رو خاموش کردی و همه پرید و یک بار هم اینقدر کوبیدی رو کیبورد که باز هم همه پرید و من دیگه نتونستم بنویسم خیلی شیطنتت زیاد شده من اصلا فرصت نمیکنم به محدثه جون برشم و اون طفلک هم خودش به درسهای خودش و زبانش میرسه دلم براش میسوزه چون براش وقتی نمیذارم و تو کل وقتم رو گرفتی مدام از پاهای من آویزونی که بغلم کن و در حال گریه کردنی وای به حالم که اگر مهمونی بریم یا مهمون بیاد واقعا بیچارم میکنی محدثه اصلا اینطور نبود . از کارهای این روزهات بگم که میمیری از خنده مثلا دیشب بشقاب غذای محدثه رو برگردوندی روی فرش و رو خودت اونم ماکارانی کاملا آغشته به سس قرمز ببین چه به روز فرش کرم رنگ من آوردی و منم عصبانی شدم و محدثه بیچاره رو دعوا کردم که چرا مراقب غذات نبودی و تنبیه کردمش و اونم خوابید بعدش داشتم تو رو میخوابوندم که بیدار شدی و ادامه شیطنتها بابا هم برد گذاشتش تو رو تو اتاقتون و اومد داشتیم شام میخوردیم که من گفتم این صداش نمیاد یعنی خوابیده و بابایی هم آروم اومد پیش شما دیدم با خنده اومده به نظرت داشتی چکار میکردی ؟
ماژیک قرمز محدثه رو از کمدش برداشته بودی لباسهاشم از کشوش ریخته بودی بیرون و داشتی شورتهای محدثه رو خط خطی میکردی ایـــــــــــــــــــــوای من
روز جمعه دارم براتون تولد میگیرم یک روز بین تولد تو و محدثه رو انتخاب کردم و برای هر دوتون یک روز میگیرم . راستی تو این مدت خاله سهیلا هم نامزد کرد و عقد کرد که بماند چه پدری از من درآوردی روز نامزدی اون!
دیروز داشتم یخچال تمیز میکردم البته به کمک تو
و دو تا عکس از برف بازی من و تو و محدثه
و مهدیس که عاشق تاب تاب بازیه