مهدیسمهدیس، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 14 روز سن داره

خاطرات مهدیسم

سونوی NT

1391/5/2 14:52
نویسنده : مامان نسرین
290 بازدید
اشتراک گذاری

سلام سلام به نینی جونم و همه دوستای خوبشniniweblog.com

دیروز به همراه بابایی و محدثه رفتیم سونو و چون تا شب حالم خوب نبود امروز    خاطره دیروز رو مینویسم.

خدا رو شکر دکتر گفت همه چی نرماله    و در وضعیت خوبی قرار داره . شما هم که ماشاالله بهت یه لحظه آروم نگرفتی مدام در حال تکون دادن دست و پاها و حرکت بودی و من از دیدن این صحنه هی خندم میگرفت niniweblog.comو دکتر میگفت نخند و من به زور خودم رو کنترل کرده بودم niniweblog.com. محدثه و بابایی هم تو ال سی دی شما رو تماشا میکردنniniweblog.com niniweblog.comو حسابی خوششون اومده بود جای دایی علیت حسابی خالی بود تا اونجا رو niniweblog.comبذارن رو سرشون . محدثه وقتی رسیدیم خونه داشت حرکتهای تو رو به عروسکهاش تعریف میکرد niniweblog.comو خلاصه تا شب حرف خونه ما تو بودی عزیزم niniweblog.com. من دیروز از دیدن حرکتهات حسابی ذوق کردم niniweblog.comمخصوصا وقتی که یه بار محکم گردن زدی مثل اینکه داری به توپ هد میزنی niniweblog.comخلاصه از خواهرت که شیطون تر بودی بلا niniweblog.com. آقای دکتر جنسیتت رو نگفت و همه جای بدنت رو نشون ما داد الا .... و ما موندیم تو خماری niniweblog.com! گفت ممکنه اشتباه تشخیص داده بشه و جنسیت بر عکس بشه niniweblog.com. و بعد هم از سونو رفتیم آزمایشگاه نیلو و من آزمایش دادم و اومدیم خونه هوا خیلی گرم بود و من niniweblog.comگرمازده شدم .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان جون نی نی
2 مرداد 91 15:45
خوب خدا رو شکر
آخی عزیزم چرا گرما زده شدی مگه چند ساعت طول کشید؟


هر دو با هم 3 ساعت بیشتر نبود ولی چون من مشکل فشار خون دارم تحملم کمتر شده