تولد 4 ماهگی و واکسنش
سلام عروسک قشنگم تولد 4 ماهگیت مبارک باشه مامانی به سلامتی انشاالله بزرگتر بشی . الان که دارم این متن رو برات تایپ میکنم روی تخت دراز کشیدی و داری با لوستر حرف میزنی و سرو صدایی برای خودت راه انداختی و منو میخندونی قربونت برم . صبح رفتیم واکسن 4 ماهگیت رو زدیم یه کم گریه کردی و بعد زود اومدی خونه و شیر خوردی و خوابیدی و تازه بیدار شدی وفعلا سرحالی پای چپت رو که واکسن خورده بیحرکت نگه داشتی و پای راستت رو تند تند تکون میدی خیلی تلاش میکنی که غلت بزنی وقتی میبینی که نمیشه گریه میکنی چند روزی میشه از خودت صداهای بامزه در میاری و وقتی چیزی رو به سمتت میگیریم سعی میکنی بگیریش لثه هات حسابس کلافت کردن و کلی اذیتت میکنن الهی فدات بشم که این درد رو داری تحمل میکنی امروز صبح وقتی تازه بیدار شده بودی یه لحظه ترسیدی و جفت دستهات رو محکم زدی رو تخت و من با صدای بلند خندیدم و گفتم نترس گلم و شما خوشت اومد و بعد از اون تقریبا 10 بار این حرکت رو تکرار کردی و من کلی ذوق کردم که داری بازی میکنی . مامانی تو این هفته یه اتفاق بد هم افتاد دستبندی رو که بابایی برای تولدت هدیه داده بود تو دستت بود و ما هم بعد کلی خرید و گشتن برگشتیم خونه و دیدیم دستبندت دستت نیست خیلی ناراحت شدم عزیزم ولی خوب پیداش نکردم . خیلی شیرین تر شدی و حسابی خودت رو تو دل همه جا کردی و این موجب حسودیهای زیادی از طرف محدثه شده مثلا دو بار دیدم که نشسته روی شکمت و من بار اول با خنده و شوخی رد کردم ولی بار دوم حسابی دعواش کردم یک بار هم دیدم داره پات رو لگد میکنه و تا دید که من نگاه میکنم گفت آخ ببخشید مهدیس حواسم نبود خلاصه باید حسابی حواسم رو جمع کنم و مواظب باشم . عاشقتم دیگه حسابی عصبانی شدی و کلافه پس تا بعد بوس بوس
عکس تولد 4 ماهگی مهدیس جون
دوست دارم بدونم اینها چیه رو کیک من به نظر خوشمزه میاد
و حالا تو یه حرکت مزه اینو میفهمم
من و محدثه
این هم عروسک مورد علاقت