مهدیسمهدیس، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 12 روز سن داره

خاطرات مهدیسم

اولین بهارت مبارک گل زمستانی من

سلام دختر قشنگم اولین بهار زندگیت مبارک باشه امیدوارم هر سال بهارت زیباتر از سال گذشته باشه و شادتر باشی امسال با وجود شما بهار ما رنگ و بوی دیگه ای گرفته و خدا رو از این بابت شاکریم.روز سال تحویل 30 اسفند از ساعت 8 صبح بیدار شده بودی و شب ساعت 3 خوابیدی و طی روز بیدار بودی و جمعا دو ساعت خوابیدی و حسابی خسته بودی و بیخواب تا بالاخره خوابیدی   ...
4 فروردين 1392

2 ماهگی

سلام خانومی خوشگل مامان 2 ماه از زمینی شدنت گذشت فرشته کوچولوی مامان تولد 2 ماهگیت مبارک 2 روز دیگه باید بریم برات واکسن بزنیم میدونم خیلی دردت میگیره ولی برای سلامتیت لازمه مامانی این روزها خیلی شیرین شدی و مدام برامون میخندی جدیدا هم برامون شکلک در میاری البته بیشتر برای محدثه انجام میدی بینی کوچولوت رو میبری بالا و چشمات رو ریز میکنی بعدش هم میخندی و ما کلی لذت میبریم جیگرتو عکسهای روز تولد 2 ماهگیت       ...
4 فروردين 1392

خاطره روز زایمان

شب دوشنبه تا صبح بیدار بودم و بعد از نماز و دعا برای کسانی که التماس دعا داشتن کمی استراحت کردم و بعد بابایی و محدثه رو بیدار کردم تا بریم خونه مامانی و راه افتادیم . بعد از صرف صبحانه بقیه آماده شدیم تا بریم بیمارستان خاله مریم ما رو از زیر قران رد کرد و من بعد از کلی بغل کردن محدثه و گریه و دلتنگی به همراه بابا و مامانی راهی بیمارستان شدیم کل راه رو استرس داشتم تا رسیدیم بیمارستان و پذیرش شدم و کارهای مربوط به قبل عمل انجام شد منم که حسابی گرسنه بودم و فشارم افت کرده بود قرار بود ساعت ١٢ برم اتاق عمل که دکترم دیر کرد و من تا ساعت ٣ منتظر و نگران و البته گرسنه بودم تا ١٠ دقیقه به ٣ بود که رفتم اتاق عمل و دکتر بیهوشی میخواست اسپاینال کنه که...
12 بهمن 1391

آخرین پست بارداری

مامانم گلم عزیزم این آخرین نوشته های دوران بارداریمه فردا دیگه به امید خدا پیشمی خیلی دلم برای اون لحظه تنگه. این آخرین روزیه که دو تا قلب تو بدن من دارن میتپند دیگه خانمی شدی برای خودت رشدت رو کردی و دیگه احتیاجی به بدن من نداری و میتونی زندگیت رو ادامه بدی عشق من 9 ماه تموم شریک غم و شادی مامان بودی باهات درددل میکردم با هم میخندیدیم و با هم گریه میکردیم چه سختیهایی کشیدم که همه شیرین بود برام و دیگه تموم شد دیگه از دلم میای بیرون دیگه فقط مال خود من تنها نیستی دلم برای اون لگد زدنهات تنگ میشه برای تکونهات تنگ میشه برای اینکه همنفس مامانی باشی ولی خدا رو شکر که این دوران به سلامت سپری شد امشب آخرین شبیه که تو وجود منی دلم برای همه چی تنگ ...
12 بهمن 1391