مهدیسمهدیس، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 12 روز سن داره

خاطرات مهدیسم

36 هفتگی عشقم دختر گلم

سلام ناز گل مامان خوبی عسلم به سلامتی هفته با هم بودیم و دیگه مدت کمی مونده تا بیای بغلم و روی ماهت رو ببوسم . هفته گذشته رفتم پیش خانم دکتر تا برگه بیمارستان رو بگیرم و دکتر بعد از شنیدن صدای قلب شما و چک کردن وزن و فشارم کمی حساب کرد و بهم گفت 4 بهمن بیا برای زایمان و من در کمال تعجب گفتم مگه نگفتید که هفته آخر دی ؟ که گفت نه اشتباه شده 4 بهمن بیا !!!!!!!!!!! و چون بابایی و مامانی میخوان 3 بهمن برن مکه با کلی خواهش قبول کرد که شما رو 2 بهمن بدنیا بیاره . پس تاریخ تولد شما میشه 2 بهمن البته اگر عجله ای برای زود بدنیا اومدن نداشته باشی 6 روز بعدش هم تولد منه .هوراااااا من و دخترم بهمن ماهی شدیم . دکتر اجازه رنگ و مش رو بهم ن...
9 دی 1391

35 هفتگی دخملی

سلام عسلم خوبی  هفته از با هم بودنمون میگذره گل نازم و تقریبا 3 هفته دیگه مونده خیلی بیتاب دیدنتم . بابایی هم هنوز اسم برات انتخاب نکرده و این موضوع خیلی ناراحتم میکنه من هنوز نمیدونم چی باید صدات کنم و این عصبیم میکنه . راستی مامانی و بابایی هم میخوا 3 بهمن برن مکه و ما نمیتونیم بریم خونشون تازه خیلی نگران خاله و دایی هستم که تنها میمونند خاله که ترم آخرشه و راحت میشه ولی دایی هرروز باید بره و نمیتونن بیان پیش ما بمونن و ما هم نمیتونیم بریم خونشون اصل مطلب هم اینه که من برای ولیمه لباس ندارم اینقدر هم که بد هیکل شدم هیچی تنم نمیشه . موهام رو یه مدل خوشگل کوتاه کردم و هفته آینده هم رنگ و مش میکنم برای تولد خواهر...
2 دی 1391

شب یلدا

سلام عروسک مامان   یلدات مبارک عسلم . امشب شب یلدا و بلندترین شب ساله و ما ایرانیها هرساله به رسم سنت قدیمیتر ها این شب رو جشن میگیریم و ما هم هرسال این ش رو میریم خونه آقا جون (پدر بابایی ) و با عموها و زنموها و پسر عموها و عمه ها و بچه ها شون دور هم جمع میشیم و حسابی خوش میگذره . فردا اولین روز زمستونه و اول دی و ماه تولد شما و خواهرجونت و من عاشق این ماهم چون شما قشنگترین هدیه های خداوندین به من حقیر امیدوارم لایق این هدیه های زیبا باشم و شما رو خوب تربیت کنم و شاهد موفقیتهاتون باشم انشاالله   ...
30 آذر 1391

34 هفتگی

سلام عسلم خوبی مامانی قربون اون دست و پا زدنت برم من که هر وقت صدای زنگ موبایل میاد کلی ورجه وورجه میکنی و مامان رو به خنده میندازی. خوشگل من   هفته شد که با هم همسفریم و تنها 4 هفته دیگه روی ماهت رو میبینم انشاالله . چشم انتظارتم گلم خواهرت بیشتر . راستی دو هفته دیگه تولد محدثه ست دیروز رفتم براش کادو گرفتم آخه پشت ویترین یه مغازه یه گوی موزیکال که توش دو تا عروسک بود دیده بود و دوستش داشت بهم میگفت مامان من آرزومه یه روز تو اون رو برام بخری و من هم دیروز وقتی محدثه رو گذاشتم کلاس زبان و برگشتم خریدمش میدونم کلی ذوق میکنه عاشقشم. ...
26 آذر 1391

32 هفته شیرین

سلام دختر نازم فرشته کوچولوی مامان   هفته به خیر و خوشی و به شیرینی عسل گذشت   و فقط و فقط 6 هفته دیگه میتونیم  انشاالله وجود نازنینت رو در آغوش بگیریم بیصبرانه منتظر اون روزم. ماشاالله کمی سنگین تر شدی . شبها خیلی سخت میتونم بخوابم با اینکه طی روز کارم زیاده و شب خسته میشم باز هم سخت میتونم بخوابم ولی با حرکتهایی که میکن...
19 آذر 1391

28 هفتگی فندق مامان

سلام فندق مامان خوبی دخترکم ما وارد هفته شدیم و به سلامتی 1٠ هفته دیگه تا دیدار ما باقی مونده . دیروز با بابایی داشتیم برای اسم تو تصمیم میگرفتیم که از بین اسمها از اسمهای مانیا یعنی علاقه بسیار زیاد و مرسانا یعنی هدیه خداوند و مهرسا یعنی مانند خورشید و مهسان یعنی مانند ماه زیبا و مهدیس یعنی شبیه ماه بسیار زیبا و سفید خوشمون اومد که قرار شد روی اینها فکر کنیم و یکی رو انتخاب کنیم که به نظرمون مهدیس به اسم محدثه بیشتر شباهت داره حالا هر روز به یه اسم صدات میکنیم تا یکیش رو انتخاب کنیم . ...
19 آذر 1391