مهدیسمهدیس، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 8 روز سن داره

خاطرات مهدیسم

بالاخره لپ لپ مامان باز شد

سلام نینی خوشگلم چند روز بود نینی وبلاگ قطع بود و نتونستم زودتر برات بنویسم معذرت . روز یکشنبه 91.6.12 ساعت 7 عصر رفتم سونو و آقای دکتر بعد کلی جستجو بهم خبر داد که یه دختر کوچولو تو لپ لپ مامان قایم شده و ما کلی ذوق کردیم البته بیشتر از همه محدثه ذوق میکرد قبل اینکه دکتر بیاد همش میگفت خدایا 3 به 1 بشیم و خدا هم دعاش رو مستجاب کرد آقای دکتر هم بهش گفت ایول تو بردی . خلاصه 3 روزه که به آرزوهای دخترونه خوشگل فکر میکنم خیلی خوشحالم دخترم . موقع سونو پشتت رو به ما کرده بودی و به هیچ وجه برنگشتی و برای دیدنت دکتر محکم شکمم رو فشار میداد که از زور...
15 شهريور 1391

خاطرات مسافرت با نینی جونی

سلام به نی نی نازم و تموم دوست جونیاش امروز اومدم از خاطرات مسافرتمون بنویسم اگر بشه چون از دیروز هرچی مینویسم همه پاک میشه. جمعه صبح زود حرکت کردیم به سمت اصفهان و من از تمام دستشویی های پمپ بنزینها و پمپ گازها و مکانهای تفریحی بازدید به عمل آورد م     . خلاصه ظهر رسیدیم اصفهان و جای همگی خالی ناهار و این حرفا... بعد هم هتلمون رو تحویل گرفتیم و رفتم تا استراحت کنم که بازی فوتبال شما شروع شد حتی وقتی محدثه دستش رو روی دلم گذاشت احساس کرد و کلی خندید. عصر هم رفتیم سی و سه پل و زاینده رود خشک و من کلی خاطرات بارداری محدثه اومد تو ذ...
12 شهريور 1391

هفته هجدهم

سلام خوشگلم ما مان  هفته  شد که ما داریم دوتایی زندگی میکنیم خیلی دوران شیرینیه فقط همش استرس دارم  که آخرش به خوشی بگذره و پایان شیرینی داشته باشه انشاالله . خیلی لذت داره که حرکاتت رو بیشتر از روزهای پیش احساس میکنم خیلی خوشحالم و عاشقتم گلم. ...
8 شهريور 1391

هفته هفدهم

سلام عشق کوچولوی من به سلامتی هفته هم از راه رسید و تو نینی ناز مامان   یک هفته دیگه  هم بزرگتر شدی خدا رو شکر و من به خوبی حست میکنم هر دومون حالمون خوبه و بهمون خوش میگذره هوراااااااااااااااااااا   ...
28 مرداد 1391

اولین مسافرت تو دل مامانی

  قرار بود هفته دیگه برم سونو که نمیشه آخه یه مسافرت در پیش داریم و قراره من و شما با بابایی و محدثه بریم اصفهان بعدش هم که تهران تعطیله و میمونه برای بعد تعطیلات . این مسافرت خیلی برام جالبه چون وقتی محدثه تو دلم بود و درست همین سنی بود که بابایی ماموریت اصفهان داشت و سه نفری رفتیم اونجا خیلی خوش گذشت سومین سالگرد ازدواجمون بود و ما سه نفری شدیم برای یادگاریش هم سه تا بشقاب مینا کاری خریدیم حالا دوباره اون اتفاق زیبا داره میفته و ما چهار نفری میرین اصفهان و من خیلی خوشحالم و تو فکر ...
28 مرداد 1391

16 هفتگی

سلام لپ لپ مامان خوبی عسلم امروز وارد هفته شدیم و شما یک هفته بزرگتر شدی گلم دو هفته دیگه باید بریم برای سونوگرافی سلامت جنین و تعیین جنسیت برای اون روز دارم لحظه شماری میکنم   که تو مانیتور ببینمت آقای دکتر سجادیان هم که به طور کامل توضیح میده و آدم رو از نگرانی در میاره     دوهفته دیگه میفهمم تو لپ لپ مامانی یه دختر شیرین زبون قایم شده یا یه پسر ن...
22 مرداد 1391

هفته پانزدهم

سلام نازم ما دیروز وارد هفته شدیم.   دو روز پیش رفتم چکاپ   و خدا رو شکر همه چیزمون نرمال بود و جواب آزمایش غربالگری هم نرمال بود و نیاز به تکرار مجدد نداره خدا رو شکر فقط بابایی 4 روزه که مریضه و تو خونه خوابیده امیدوارم زودتر سلامتیش رو بدست بیاره و سر حال بشه . محدثه امشب همراه مامانی و بابایی که اومده بود...
17 مرداد 1391

خوش آمدی عزیزم

سلام فینگیلی مامان امروز فهمیدم خدای مهربون تو رو تو دل من جا کرده تا خانواده 3 نفره ما رو شادتر کنه.  مامانی هنوز باورم نمیشه ما داریم میشیم 4 نفر عسلم  محدثه جون خیلی برای اومدن تو دعا میکرد الان نمیودونه  تو داری تو دل مامان رشد میکنی  وگر نه خیلی ذوق میکنه . من خیلی خوشحالم از اومدنت باورت میشه از ساعت 4:30صبح بیدارم و به فکر تو ام . خیلی دوستتون دارم مامان به جمع ما خوش اومدی نازم ...
8 مرداد 1391

11 هفتگی گلم

      هفتگی ما   سلام سلام به نینی خوشگلم و تموم فرشته هایی که تو دل ماماناشون هستند حالتون خوبه ناز نازیا مامانی ببخشید دیر به دیر میام برای نوشتن خاطراتت چون خانوم دکتر بهم استراحت مطلق داده و گفته با کامپیوتر کار نکن . خدارو شکر از اول این هفته حالم خیلی بهتر شده کاش این هفته زودتر تموم بشه و برم پیش خانم دکتر و از سلامتت باخبر بشم آخه دو هفته پیش بهم گفت یه خطر وجود داره و البته بعد از استفاده دارو و استراحت عذاب آور حالم خیلی بهتر شده باید همینجا از بابایی هم یه تشکر حسابی بکنم آخه خیلی کمکم کرد و حسابی کمکم کرد و&n...
8 مرداد 1391