شروع سینه خیز رفتن
مهدیس جون شما دیروز به تاریخ 92/5/15 سینه خیز رفتن رو شروع کردی . برات فرنی درست کرده بودم و با فاصله 1 متر از شما گذاشته بودم تا خنک بشه و تو آشپزخانه بودم که محدثه گفت مامان مهدیس فرنیش رو ریخت گفتم نه مامان باهاش فاصله داره اومدم دیدم بله ریخته گفتم تو مهدیس رو آوردی کنارش گفت نه و من فکر کردم که داره با من شوخی میکنه و باور نکردم شب بود که دیدم تا اومدم پیشت خودت رو از پهلو یواش یواش حرکت دادی و اومدی کنارم که من از خوشحالی داشتم جیغ میزدم وهورا میگفتم شما هم کلی ذوق کردی و تندتر حرکت کردی کلی شیرین تر شدی مامانی از بغل دایی علی بغل هیچکس نمیری چون خیلی دوستت داره و باهات بازی میکنه دستهات رو اینجوری میذاری و میری جل...
نویسنده :
مامان نسرین
13:54