مهدیسمهدیس، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 8 روز سن داره

خاطرات مهدیسم

هفته نوزدهم

عسل من امروز وارد هفته از زندگی دو نفره شدیم .امروز یه اتفاق خوب میفته و من میفهمم خوشگل من دختره یا پسر   عصر ساعت 5 نوبت سونو گرافی دارم مرکز سونوگرافی گلستان و دکتر سجادیان . دل تو دلم نیست از فردا که باهات صحبت میکنم یا دخترم صدات میکنم یا پسرم و این خیلی حس خوبیه گلم . من و بابایی از اسم مانیا خوشمون اومده که فعلا تو اولویته تا بعد چی پیش بیاد عاشقتم هر چی که باشی فرقی برام نمیکنه   ...
2 مهر 1391

21 هفتگی گل دخترم

سلام نازدونه من سلام دردونه مامان خوبی به سلامتی ما وارد هفته شدیم و 17 هفته تا دیدارمون باقی مونده هورا دیروز برای محدثه یه جشن کوچولوی ورود به پیش دبستانی گرفتیم چون ثبت نامش کردم خیلی ذوق میکرد- براش کیک گرفتم و شام هم رفتیم بیرون خیلی خوش گذشت شما هم تو دل مامان حسابی پای کوبی داشتی -آخر شب هم رفتیم پارک و محدثه کلی بازی کرد . ...
2 مهر 1391

روز دختر مبارک

دختر عزیزم  ناز مامان و بابا برکت خونمون گل همیشه خندون ما بهترین     هدیه     خداوند به مامان و بابا روزت مبارک دلبندم همیشه شاد و خندان باشی گل قشنگم                     ...
28 شهريور 1391

بالاخره لپ لپ مامان باز شد

سلام نینی خوشگلم چند روز بود نینی وبلاگ قطع بود و نتونستم زودتر برات بنویسم معذرت . روز یکشنبه 91.6.12 ساعت 7 عصر رفتم سونو و آقای دکتر بعد کلی جستجو بهم خبر داد که یه دختر کوچولو تو لپ لپ مامان قایم شده و ما کلی ذوق کردیم البته بیشتر از همه محدثه ذوق میکرد قبل اینکه دکتر بیاد همش میگفت خدایا 3 به 1 بشیم و خدا هم دعاش رو مستجاب کرد آقای دکتر هم بهش گفت ایول تو بردی . خلاصه 3 روزه که به آرزوهای دخترونه خوشگل فکر میکنم خیلی خوشحالم دخترم . موقع سونو پشتت رو به ما کرده بودی و به هیچ وجه برنگشتی و برای دیدنت دکتر محکم شکمم رو فشار میداد که از زور...
15 شهريور 1391

خاطرات مسافرت با نینی جونی

سلام به نی نی نازم و تموم دوست جونیاش امروز اومدم از خاطرات مسافرتمون بنویسم اگر بشه چون از دیروز هرچی مینویسم همه پاک میشه. جمعه صبح زود حرکت کردیم به سمت اصفهان و من از تمام دستشویی های پمپ بنزینها و پمپ گازها و مکانهای تفریحی بازدید به عمل آورد م     . خلاصه ظهر رسیدیم اصفهان و جای همگی خالی ناهار و این حرفا... بعد هم هتلمون رو تحویل گرفتیم و رفتم تا استراحت کنم که بازی فوتبال شما شروع شد حتی وقتی محدثه دستش رو روی دلم گذاشت احساس کرد و کلی خندید. عصر هم رفتیم سی و سه پل و زاینده رود خشک و من کلی خاطرات بارداری محدثه اومد تو ذ...
12 شهريور 1391

هفته هجدهم

سلام خوشگلم ما مان  هفته  شد که ما داریم دوتایی زندگی میکنیم خیلی دوران شیرینیه فقط همش استرس دارم  که آخرش به خوشی بگذره و پایان شیرینی داشته باشه انشاالله . خیلی لذت داره که حرکاتت رو بیشتر از روزهای پیش احساس میکنم خیلی خوشحالم و عاشقتم گلم. ...
8 شهريور 1391

هفته هفدهم

سلام عشق کوچولوی من به سلامتی هفته هم از راه رسید و تو نینی ناز مامان   یک هفته دیگه  هم بزرگتر شدی خدا رو شکر و من به خوبی حست میکنم هر دومون حالمون خوبه و بهمون خوش میگذره هوراااااااااااااااااااا   ...
28 مرداد 1391

اولین مسافرت تو دل مامانی

  قرار بود هفته دیگه برم سونو که نمیشه آخه یه مسافرت در پیش داریم و قراره من و شما با بابایی و محدثه بریم اصفهان بعدش هم که تهران تعطیله و میمونه برای بعد تعطیلات . این مسافرت خیلی برام جالبه چون وقتی محدثه تو دلم بود و درست همین سنی بود که بابایی ماموریت اصفهان داشت و سه نفری رفتیم اونجا خیلی خوش گذشت سومین سالگرد ازدواجمون بود و ما سه نفری شدیم برای یادگاریش هم سه تا بشقاب مینا کاری خریدیم حالا دوباره اون اتفاق زیبا داره میفته و ما چهار نفری میرین اصفهان و من خیلی خوشحالم و تو فکر ...
28 مرداد 1391

16 هفتگی

سلام لپ لپ مامان خوبی عسلم امروز وارد هفته شدیم و شما یک هفته بزرگتر شدی گلم دو هفته دیگه باید بریم برای سونوگرافی سلامت جنین و تعیین جنسیت برای اون روز دارم لحظه شماری میکنم   که تو مانیتور ببینمت آقای دکتر سجادیان هم که به طور کامل توضیح میده و آدم رو از نگرانی در میاره     دوهفته دیگه میفهمم تو لپ لپ مامانی یه دختر شیرین زبون قایم شده یا یه پسر ن...
22 مرداد 1391

هفته پانزدهم

سلام نازم ما دیروز وارد هفته شدیم.   دو روز پیش رفتم چکاپ   و خدا رو شکر همه چیزمون نرمال بود و جواب آزمایش غربالگری هم نرمال بود و نیاز به تکرار مجدد نداره خدا رو شکر فقط بابایی 4 روزه که مریضه و تو خونه خوابیده امیدوارم زودتر سلامتیش رو بدست بیاره و سر حال بشه . محدثه امشب همراه مامانی و بابایی که اومده بود...
17 مرداد 1391